آوش و آویساآوش و آویسا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

تیتان و میتان

سورپرایز آوش!!!

یک هفته ای میشه که آوش تازه شروع کرده که خودش رو به شکم بندازه اما آویسا 1 ماهی میشه که این کارو راحت انجام میده و جدیدا مثل فرفره غلت میزنه(الهی فدات شم خوشگل خانوم) تا اینکه دیروز دیدم آوش به سرعت برق و باد برگشت و خودش و انداخت به شکم  خیلی بی مقدمه   منم که خشکم زد خلاصه انقدر براش کف و سوت زدم که نگو از ذوقم, تا آخر روز یه بار دیگه هم این کارو انجام داد و من از دیروز منتظرم که دوباره این صحنه رو ببینم   جدیدا آوش میتونه بدون کمک چند ثانیه بشینه   ...
15 مرداد 1392

برای مادرم

همین الان با صرف وقت زیاد و تحملی از اون بیشتر آوش رو خوابوندم.. آویسا طبق معمول خونه مامان جونه. دیروز آزمایشی آوردیمش که برای یک شب اهالی خونمون یه افطاری راحت بخورن . اما اینبار هم این ازمایش با شکست مواجه شد و سراسیمه بعد از افطار خودمونو رسوندیم به خونه مامان. خدایا کی وضعیت طوری میشه که بتونم دوتاشونو با هم نگه دارم ؟ بدون اینکه از شدت استرس سر درد بگیرم؟ خدایا میدونم بچه داری اونم اینجوری برای مادرم هم خیلی سخته اما اینم میدونم که تحمل اون از من بیشتره و بعضی وقتا احساس میکنم عشقشونم به بچه ها از ما که پدر و مادرشونیم بیشتره الان ماه رمضونه خونه ما همه روزه هستن شب ها با صدای گریه و بیقراری از سر خواب بچه ه...
2 مرداد 1392

برای مادرم

همین الان با صرف وقت زیاد و تحملی از اون بیشتر آوش رو خوابوندم.. آویسا طبق معمول خونه مامان جونه. دیروز آزمایشی آوردیمش که برای یک شب اهالی خونمون یه افطاری راحت بخورن . اما اینبار هم این ازمایش با شکست مواجه شد و سراسیمه بعد از افطار خودمونو رسوندیم به خونه مامان. خدایا کی وضعیت طوری میشه که بتونم دوتاشونو با هم نگه دارم ؟ بدون اینکه از شدت استرس سر درد بگیرم؟ خدایا میدونم بچه داری اونم اینجوری برای مادرم هم خیلی سخته اما اینم میدونم که تحمل اون از من بیشتره و بعضی وقتا احساس میکنم عشقشونم به بچه ها از ما که پدر و مادرشونیم بیشتره الان ماه رمضونه خونه ما همه روزه هستن شب ها با صدای گریه و بیقراری از سر خواب بچه ها یه ا...
2 مرداد 1392

4 ماهگیتون مبارک

چهار ماهه که زمینی شدید مبارکه در طول این مدت هر روز کارای جدید تری یاد میگیرید خوشگلای من آوش به عروسکا زل میزنه و بهشون میخنده دستاشو به هم میرسونه و چشاشو چپ میکنه آویسا غلت زدنو یاد گرفته دستشو تا آرنج میکنه تو دهنش اینم یه عکس دو نفره از بعد واکسنتون راستی انگار واکسن این ماه خیلی اذیت نکرد(خدا رو شکر) خیلی ازش میترسیدم اما تا حالا خوب بودید خدا رو شکر که 4 ماهگیتونم تموم شد خیلی خوب و شیرین عزیزای من امیدوارم 100000 ساله شید البته ما هم باشیم و ببینیم ...
16 تير 1392

4 ماهگیتون مبارک

  چهار ماهه که زمینی شدید مبارکه در طول این مدت هر روز کارای جدید تری یاد میگیرید خوشگلای من آوش به عروسکا زل میزنه و بهشون میخنده دستاشو به هم میرسونه و چشاشو چپ میکنه آویسا غلت زدنو یاد گرفته دستشو تا آرنج میکنه تو دهنش اینم یه عکس دو نفره از بعد واکسنتون راستی انگار واکسن این ماه خیلی اذیت نکرد(خدا رو شکر) خیلی ازش میترسیدم اما تا حالا خوب بودید خدا رو شکر که 4 ماهگیتونم تموم شد خیلی خوب و شیرین عزیزای من امیدوارم 100000 ساله شید البته ما هم باشیم و ببینیم   ...
16 تير 1392

اندر احوالات من

ا گر از حال من بپرسید باید بگویم: ملالی نیست جز یاد ایامی که در آن سرخوشی بود و وقت گذرانی با شوشو و یک عالمه وقت خالی که خلاصه میشد در : قالب اوقات تا پاسی از روز در محل کار و خوش و بش با دوستان همکار و از هر دری گفتن و شنفتن , بگذریم از کار که تمامی نداشت (اما الان میفهمم که همان هم لذت بخش بود) بگذریم.... رفتن به کلاس های زبان و ورزش و بنا به اقتضا کلاس های دیگر.... به خانه برگشتن و صرف وقت با همسر مهربان روشن کردن چراغ آشپز خانه و هر از گاهی نشان دادن ضرب شصتی در خصوص آشپزی و خانه داری به خود و همسر(البته به ندرت) فیلم دیدن , کتاب خواندن, بحث و مجادله(اکثرا منجر به جرح نمیشد) با همسر هر از گاهی بیرون رفتن ...
9 تير 1392

اندر احوالات من

ا گر از حال من بپرسید باید بگویم: ملالی نیست جز یاد ایامی که در آن سرخوشی بود و وقت گذرانی با شوشو و یک عالمه وقت خالی که خلاصه میشد در : قالب اوقات تا پاسی از روز در محل کار و خوش و بش با دوستان همکار و از هر دری گفتن و شنفتن , بگذریم از کار که تمامی نداشت (اما الان میفهمم که همان هم لذت بخش بود) بگذریم.... رفتن به کلاس های زبان و ورزش و بنا به اقتضا کلاس های دیگر.... به خانه برگشتن و صرف وقت با همسر مهربان روشن کردن چراغ آشپز خانه و هر از گاهی نشان دادن ضرب شصتی در خصوص آشپزی و خانه داری به خود و همسر(البته به ندرت) فیلم دیدن , کتاب خواندن, بحث و مجادله(اکثرا منجر به جرح نمیشد) با همسر هر از گاهی بیرون رفتن , سینم...
9 تير 1392