آوش و آویساآوش و آویسا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

تیتان و میتان

4 ماهگیتون مبارک

  چهار ماهه که زمینی شدید مبارکه در طول این مدت هر روز کارای جدید تری یاد میگیرید خوشگلای من آوش به عروسکا زل میزنه و بهشون میخنده دستاشو به هم میرسونه و چشاشو چپ میکنه آویسا غلت زدنو یاد گرفته دستشو تا آرنج میکنه تو دهنش اینم یه عکس دو نفره از بعد واکسنتون راستی انگار واکسن این ماه خیلی اذیت نکرد(خدا رو شکر) خیلی ازش میترسیدم اما تا حالا خوب بودید خدا رو شکر که 4 ماهگیتونم تموم شد خیلی خوب و شیرین عزیزای من امیدوارم 100000 ساله شید البته ما هم باشیم و ببینیم   ...
16 تير 1392

اندر احوالات من

ا گر از حال من بپرسید باید بگویم: ملالی نیست جز یاد ایامی که در آن سرخوشی بود و وقت گذرانی با شوشو و یک عالمه وقت خالی که خلاصه میشد در : قالب اوقات تا پاسی از روز در محل کار و خوش و بش با دوستان همکار و از هر دری گفتن و شنفتن , بگذریم از کار که تمامی نداشت (اما الان میفهمم که همان هم لذت بخش بود) بگذریم.... رفتن به کلاس های زبان و ورزش و بنا به اقتضا کلاس های دیگر.... به خانه برگشتن و صرف وقت با همسر مهربان روشن کردن چراغ آشپز خانه و هر از گاهی نشان دادن ضرب شصتی در خصوص آشپزی و خانه داری به خود و همسر(البته به ندرت) فیلم دیدن , کتاب خواندن, بحث و مجادله(اکثرا منجر به جرح نمیشد) با همسر هر از گاهی بیرون رفتن ...
9 تير 1392

اندر احوالات من

ا گر از حال من بپرسید باید بگویم: ملالی نیست جز یاد ایامی که در آن سرخوشی بود و وقت گذرانی با شوشو و یک عالمه وقت خالی که خلاصه میشد در : قالب اوقات تا پاسی از روز در محل کار و خوش و بش با دوستان همکار و از هر دری گفتن و شنفتن , بگذریم از کار که تمامی نداشت (اما الان میفهمم که همان هم لذت بخش بود) بگذریم.... رفتن به کلاس های زبان و ورزش و بنا به اقتضا کلاس های دیگر.... به خانه برگشتن و صرف وقت با همسر مهربان روشن کردن چراغ آشپز خانه و هر از گاهی نشان دادن ضرب شصتی در خصوص آشپزی و خانه داری به خود و همسر(البته به ندرت) فیلم دیدن , کتاب خواندن, بحث و مجادله(اکثرا منجر به جرح نمیشد) با همسر هر از گاهی بیرون رفتن , سینم...
9 تير 1392

به سلامتی پدر...

پدر تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست . . . اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند و با وجود همه مشکلات ، به تو لبخند زد تا تو دلگرم شوی . . .دست . . . همیشه به معنای آغوش نیست ، گاهی ؛ فقط امنیت است . . . فقط !! مثل « دست پدر » به سلامتی پدری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ، وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه ” حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره . قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه !!! در خانه باز شد ، کودک شادمان به سمت در دوید ، مرد باز هم دست...
30 خرداد 1392

به سلامتی پدر...

پدر تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست . . . اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند و با وجود همه مشکلات ، به تو لبخند زد تا تو دلگرم شوی .  . .دست . . . همیشه به معنای آغوش نیست ، گاهی ؛ فقط امنیت است . . . فقط !! مثل « دست پدر »   به سلامتی پدری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ، وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه ” حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره . قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه !!!   در خانه باز شد ، کودک شادمان به سمت در دوید ، مر...
30 خرداد 1392